Back
Search Words
Search Results For: *
| Definition | Type | Word |
|---|---|---|
پسوند مصدر ساز که به بن می چسبد و مصدر می سازد |
Suffix 1 | ختن |
بد، پلید |
word | دش |
نوسان کردن
2- چرخیدن
3- تاب خوردن
4- گردیدن
5- دست به دست گشتن |
Prefix 2 | دول |
| word | دولت | |
نگاه کنید به "سف" |
Prefix 2 | سپ |
جابجایی انسان |
Prefix 1 | سفر |
شط |
word | شط |
بلند, دراز
2- جلو، پيش
3- مفرط، بيش ازاندازه
4- آنسوی، انطرف، دورتر،
5- خارج از، بيرون از، در خارج
|
word | فرا |
| word | فرق | |
| word | قلابی | |
قلب به معنی برگردانیدن است. عضوی است که خون را می گرداند و خود نیز می جنبد. قلب از بن آوای " -ووِ- " به مفهوم چرخاندن و گرداندن می آید. بن آوای "ووِ" به "گِ" دگرگون شده (مانند ویستردن که شده گستردن - وزند که شده گزند - وشتن که شده گشتن - بروید به مک انزی) و سپس از "گ" به "ق" دگرگون شده است. سپس با گرفتن پسوند " ل " و " اب " واژه قلب ساخته شده است.
قلب = قِ + ل + اب ( آوای "قِ" بوده "گِ" و "گِ" بوده وِ - بن آوای آن "ووِ" است)
|
word | قلب |
| word | گاری | |
شکل کوتاه شده ال |
Suffix 1 | ل |
| word | مبارک | |
| word | متورم | |
| word | منقلب | |
چون دو کس با هم جنگ کنند هر یک مرد دیگری را هم آورد باشد یعنی همتا وهم کوشش . آورد به معنی جنگ است. |
word | هم آورد |
| word | هویدا | |
| root | وا | |
| word | واحد |